- درمان کردن
- مداوا کردن، معالجه
معنی درمان کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- درمان کردن
- Cure, Heal, Remedy, Treat
- درمان کردن
- лечить , исцелять , исправлять
- درمان کردن
- heilen, beheben, behandeln
- درمان کردن
- лікувати , лікувати , лікувати
- درمان کردن
- 治疗 , 治愈 , 补救
- درمان کردن
- curar, remediar, tratar
- درمان کردن
- curare, guarire, rimediare, trattare
- درمان کردن
- curar, sanar, remediar, tratar
- درمان کردن
- guérir, remédier, traiter
- درمان کردن
- genezen, verhelpen, behandelen
- درمان کردن
- รักษา , เยียวยา , รักษา
- درمان کردن
- menyembuhkan, mengobati
- درمان کردن
- عالج , يشفي , يعالج
- درمان کردن
- इलाज करना , उपचार करना , उपचार करना
- درمان کردن
- לרפא , לרפא , לרפא , לטפל
- درمان کردن
- 治療する , 治す , 修復する
- درمان کردن
- 치료하다 , 치유하다 , 치료하다
- درمان کردن
- tedavi etmek, iyileştirmek
- درمان کردن
- kuponya, kutibu
- درمان کردن
- চিকিৎসা করা , চিকিৎসা করা
- درمان کردن
- علاج کرنا , علاج کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
کم بها کردن قیمت کایی را پایین آوردن و مناسب ساختن
تف دادن کباب کردن
استواری دادن تثبیت
گریختن برمال زدن
اعراض کردن، مضایقه نمودن
زن گرفتن و جشن عروسی برای پسری بپا کردن
عهد بستن
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو یا گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
عهد بستن و قول و قرار گذاشتن برای انجام دادن کاری، پیمان بستن
پخش کردن میان وامخواهان